شبستری این مثنوی را در پاسخ به پرسشهای امیر حسینی هروی سروده است. در هفدهم ماه شوال سال ۷۱۷ فرستادهای از خراسان مشکلات و مسائل مربوط به فهم و تبیین پارهای از رموز و اشارات عرفانی را در قالب نامهای منظوم در مجلسی با حضور شبستری میخواند..[۲]
تعداد ابیات در بر دارندهٔ سؤالات هروی را ۱۶ یا ۱۷ نقل کردهاند، که پارهای از آنها (از ابتدا و به ترتیب) به صورت زیر است:
نخست از فکر خویشم در تحیر | چه چیزاست آنکه گویندش تفکر؟ | |
کدامین فکر ما را شرط راه است؟ | چرا گه طاعت و گاهی گناه است؟ | |
که باشم من؟ مرا از من خبر کن | چه معنی دارد اندر خود سفر کن؟ | |
مسافر چون بود؟ رهرو کدام است؟ | که را گویم که او مرد تمام است؟ | |
که شد از سر وحدت واقف آخر؟ | شناسای چه آمد عارف آخر؟ | |
اگر معروف و عارف ذات پاک است | چه سودا بر سر این مشت خاک است؟ | |
کدامین نقطه را نطق است، اناالحق؟ | چه گویی هرزهای بود آن مزبق؟ | |
چرا مخلوق را گویند واصل؟ | سلوک و سیر او چون گشت حاصل؟ | |
وصال ممکن و واجب به هم چیست؟ | حدیث قرب و بعد و بیش و کم چیست؟ | |
چه بحر است آنکه نطقش ساحل آمد؟ | ز قعر او چه گوهر حاصل آمد؟ | |
چه جزو است آنکه او از کل فزون است؟ | طریق جستن آن جزو چون است؟ | |
قدیم و محدث از هم چون جدا شد؟ | که این، عالم شد آندیگر خدا شد؟ |
موضوعات مرتبط: <-CategoryName- ><-CategoryName- >
برچسبها: